شناخت روش های تحلیل تکنیکی ، بنیادی برای سرمایه گذاری

آیا امروز باید سهام بخرم ؟فردا هفته بعد و یا سال آینده قیمت ها چه تغییری خواهند کرد ؟ این سوالات برای هر سرمایه گذار در قدم اول سرمایه گذاری مطرح می شود . نحوه پاسخگویی به این سوالات احتیاج به مبانی و شالوده فلسفه  تغییر قیمت دارد یعنی هر سرمایه گذاری قبل از تعیین پاسخ آن دو سوال ، باید پاسخ سوالات زیر را پیدا کند :

قیمت چگونه ماهیت و موجودیتی دارد ؟ موجودیتی عینی یا ذهنی ؟ قیمت هر سهم با ارزش ذاتی آن چه ارتباطی دارد ؟ آیا می توان برای قیمت واقعی هر سهم عینیتی خارجی متصور شد؟

بسته به پاسخی که دانشمندان و نظریه پردازان علوم مالی و اقتصادی به سوالات مطرح شده می دهند و بسته به سطح کارآیی بازار یکی از سه روش سرمایه گذاری زیر انتخاب می شود :

• روش تحلیل تکنیکی
• روش بنیادی
• استفاده از تئوری مدرن پرتفوی

تحلیل تکنیکی (Technical analysis)

در این روش سرمایه گذار با استفاده از مطالعه رفتار و حرکت قیمت سهم و همچنین حجم معاملات سهام در گذشته سعی می کند قیمت و روند آینده سهم را تعیین کند . تغییرات قیمت سهم با استفاده از پیشینه تاریخی و نمودار، مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد .

  این روش بیشتر مورد استفاده سفته بازان است . سفته بازان آن گروه از سرمایه گذارانند که در نظر دارند از طریق تغییرات کوتاه مدت سهم بازده کسب کنند و به سود تقسیمی توجهی ندارند، افق سرمایه گذاری این گروه کوتاه مدت است . البته این به آن معنا نیست که این روش کارایی استفاده در بلند مدت را ندارد . از نگاه دیگر ، در تحلیل تکنیکی حرکت قیمت در گذشته با روند انتظاری قیمت جاری و آتی مورد مقایسه قرار می گیرد . در حقیقت آنان معتقدند که آینده می تواند در گذشته پیدا شود .

    سه مبحث فلسفی و منطقی تحلیل تکنیکی عبارتند از :

• همه چیز در قیمت ها لحاظ شده است .
• قیمت ها براساس روندها حرکت می کنند .
• تاریخ تکرار می شود .

تحلیل گر تکنیکی چون معتقد است که عوامل سیاسی ، جغرافیایی ، اقتصادی و وضعیت صنعت و شرکت تاثیر خود را در قیمت ها گذاشته اند ، پس قیمت تمام آن چیزی است که او به آن نیاز دارد او معتقد است که لزومی به دانستن دلایل تغییر قیمت وجود ندارد .

تحلیل گر تکنیکی با رسم نمودار و استفاده از رابطه های ریاضی و هندسی روند حرکت قیمت ها را مشخص می کند او معتقد است که قیمت ها مایلند روند فعلی خود را حفظ کنند مگر آنکه عوامل خارجی برآن ها تاثیر گذارد و از طرف دیگر چون او معتقد است که مباحث روحی و روانی سرمایه گذاران در تعیین قیمت تاثیرگذار است ، پس در اتفاقات مشابه عکس العمل های مشابهی مانند آنچه در گذشته نسبت به آن رویداد خاص رخ داده است در آینده هم تکرار می شود .

در صورتی این روش سرمایه گذاری منطقی است که بازار از سطح کارایی ضعیف و کم تر از آن برخوردار باشد و نظریه گشت تصادفی مورد قبول واقع نشود . براساس این نظریه ، تغییرات قیمت یک روند مستقل است و با استفاده از قیمت های گذشته نمی توان تغییرات آینده قیمت را پیش بینی کرد .

روش بنیادی (Fundamental analysis)

در این روش سرمایه گذاران قبل از خرید هر سهم وضعیت اقتصادی و سیاسی کشور ، وضع صنعت و شرکت مورد نظر را بررسی می کنند و در صورتی اقدام به خرید سهم می کنند که ارزش واقعی آن بیش از قیمت های بازار باشد و آن سهم را تا زمانی در سبد سهام خود نگهداری می کنند که دارای بازده بالا بوده و ارزش واقعی آن برابر قیمت بازار شود. در این صورت اقدام به فروش آن می کنند . پژوهش های صورت گرفته نشان می دهد که استفاده از روش بنیادی بهترین نتیجه را برای سرمایه گذاران به همراه دارد . در این روش معمولا دوره نگهداری سهم طولانی است .

اگر بازار در حد فاصل ضعیف تا نیمه قوی قرار داشته باشد، یعنی اطلاعات گذشته تاثیر خود را در قیمت ها گذاشته باشند تحلیل گر بنیادی سعی می کند با شناخت عوامل تاثیرگذار بر قیمت ، تغییرات آتی آن را مشخص کند و ارزش فعلی آن را که مجموعه ای است از ارزش آفرینی های آتی او با قیمت بازار مورد مقایسه قرار دهد .

بازار از لحاظ سطح کارآیی اطلاعاتی در سه سطح ضعیف ، نیمه قوی و قوی قرار دارد . در سطح ضعیف قیمت ها فقط منعکس کننده اطلاعات تاریخی هستند در حالی که در سطح نیمه قوی علاوه بر اطلاعات تاریخی ، اطلاعات جاری سهم را نیز در بر می گیرند . در سطح قوی اطلاعات تاریخی ، جاری و حتی نهانی هم در قیمت ها لحاظ شده اند .

منبع : روزنامه سرمایه