یکی از دوستان خاطره جالبی از روزهای کارآموزی خود برایم تعریف می کرد با این مضمون که وقتی کارآموزی می‌رفته، یک روز خودکار نداشته است و از کارفرمای خود طلب خودکار می‌کند و کارفرما در پاسخ می‌گوید: “عمله هر جا می‌ره باید با بیلش بره” و خلاصه حالی(متوجه ) می‌کند که خودکار یکی از ملزومات یک مهندس یا یک کارمند یا یک حسابدار است.

این کنایه مرا یاد کارکنانی می‌اندازد که در انجام کارهای خود به ابزارها مسلط نیستند یا دانش کافی برای انجام کارهای خود ندارند و حتی حاضر نیستند که کتابی را مطالعه کنند تا خود را به روز کنند. چندین بار کارکنانی از بخش مالی را دیده‌ام که چون Excelبلد نیستند، کاری را که درده دقیقه قابل انجام است، در دو یا سه روز کاری انجام می‌دهند و وقتی هم که انجام می‌دهند احساس افتخار می‌کنند در حالی که واقعا نمی‌دانند چه افتضاحی به بار آورده‌اند و چگونه یک کار کوچک را با اتلاف چندین برابر زمان، به سرانجام رسانده‌اند. این کار را می‌توان این طور تشبیه کرد که اگر قرار است کسی چاله‌ای را حفر کند به جای کندن با بیل، با دست شروع به کندن کند و به جای این که چاه را یک هفته‌ای حفر کند، سه ماهه چاه را حفر کند و پس از پایان کار هم انتظار تشویق داشته باشد تا خستگی را بتواند از تن به در کند و در این سه ماه هم کار را به خستگی و فرسودگی فراوان به پایان رسانده‌ است در حالی که اگر با بیل این کار را کرده بود، حداقل این اندازه خسته نمی‌‌شد و سریعتر کار را انجام داده بود.

حال سوال این است با کارکنانی که بیل در دست ندارند و مهارت‌های لازم را برای انجام کارهایشان ندارند چه کنیم؟ آیا با آموزش می‌توان بیل دست کارکنان داد تا کارشان را بهتر انجام دهند؟ نقش مدیر در این میان چیست؟ نقش واحد منابع انسانی در این میان چیست؟ این سوال‌ها را نوشتم تا نشان دهم بیل دادن دست کارکنان کار ساده‌ای نیست!

نویسنده: شهرام کریمی(وبلاگ یادداشت های یک صنایعی)