داستان جالب موفقیت یک حسابدار
مینا شکیبا با مدرک دیپلم حسابداری و با دو سال تجربه حسابداری هم اکنون سرپرست حسابداری یک شرکت پیمانکاری و بازرگانی در صنعت مخابرات است ،شاید باور کردنش کمی مشکل باشد ولی حقیقت دارد.
خانم شکیبا روزی که به موسسه سرمایگان آمد فقط دیپلم حسابداری داشت و یک دنیا انگیزه و اشتیاق برای موفقیت در حرفه حسابداری.
به او می گویند ما نمی توانیم شما را بپذیریم چون کسانی می توانند در این کارگاه ثبت نام کنند که حداقل لیسانس حسابداری داشته باشند، ولی خانم شکیبا هیچ تردیدی به خود راه نمی دهد و به مسئول ثبت نام می گوید من می خواهم با مدیر موسسه صحبت کنم .
جلسه گفتگو برقرار می شود خانم شکیبا قاطعانه درخواست حضور درکارگاه راهبردی نوابغ حسابداری را می کند و می پذیرد نتیجه کار هر چه باشد او هیچ گونه حرفی و اعتراضی نخواهد داشت .در کارگاه ثبت نام می کند دوره را به پایان می رساند ،از همه مصمم تر ،با انگیزه تر ،حتی جالبه بدونید،در بعضی از مهارتها از کارشناسان حسابداری هم عملکرد بهتری از خود نشان می دهد.
بعد از پایان یافتن دوره نوابغ حسابداری، خودباوری و اعتماد به نفس اش دو چندان می شودو از واحد اشتغال موسسه درخواست می کند برای شاغل شدنش اقدام کنند.
واحد اشتغال موسسه او را به چندین فرصت شغلی معرفی می کند و به موقع در مصاحبه های شغلی حاضر می شود، مصاحبه می کند ولی پاسخی دریافت نمی کند ، درخواست می کند باز هم به او فرصت های شغلی معرفی کنند، خودش یکبار می گفت: هر چه مرا نکشد قوی ترم می کند وی با عکس العمل های منفی مصاحبه کنندگان مواجه می شود ولی ذره ای یاس و تردید به خودش راه نمی دهد و پرانگیزه و مشتاق به انجام مصاحبه های شغلی ادامه می دهد.
سرانجام بعد از یکماه و نیم شرکتی واقع در منطقه ملا صدرای تهران از او دعوت به مصاحبه دوم می کند، برای حضور در مصاحبه از موسسه سرمایگان مشاوره می گیرد و به مصاحبه می رود و پس از خارج شدن از مصاحبه شرح ماجرا را به موسسه این چنین گزارش می کند :
سه نفر بودند، مدیرعامل، مدیر امور اداری و مشاور مالی ، با من صحبت کردند و سختی های کار را گوش زد کردند و مسئولیت ها و شرح وظایف را برایم تشریح کردند. من هم در مقابل گفتم برایتان انجامشان می دهم ،به من این فرصت را بدهید .مصاحبه کنندگان به هم نگاه کردند و من از سیمایشان تشخیص دادم که به همکاری با من رضایت دارند ولی نمی خواهند مستقیما در مصاحبه به من بگویند و مصاحبه به اتمام رسید و گفتند با من تماس می گیرند و نتیجه را اعلام می کنند . بالاخره فردای آن روز منشی شرکت تماس می گیرد و از او برای همکاری دعوت می کند.
خانم شکیبا با عزم و اراده ای راسخ ، باور به تواناییهای خود، توکل به خدا و پشتکار و سیمایی مشتاق و ارزش آفرین این موفقیت را برای خودش محقق می کند و در این ماجرا متوجه می شویم اگر کسی بخواهد هیچ مانعی نمی تواند جلوی پیشرفت و موفقیت اش را بگیرد.
خانم شکیبا به مدت ۲ سال است که تمام کارهای آن شرکت را با موفقیت به انجام می رساند ،کارهای جاری، تکالیف قانونی، تهیه گزارش های حسابداری به موقع، همه را به خوبی به پایان می برد و چند وقت پیش که او را دیدم ،می گفت :روزی ۱ تا ۲ ساعت روی خودش کار می کند، مطالعه می کند، یاد می گیرد.
از او پرسیدم چرا ادامه تحصیل نمی دهی ؟ پاسخ داد برادری دارم که خرج تحصیل او به عهده من است و به امید خدا اگر فرصتی شود در آینده ادامه تحصیل هم خواهم داد.
خانم شکیبا استعدادی الهی است، هم خودش از نتیجه زحمات ارزشمندش بهره مند است، هم جامعه و هم خانواده، اومی تواند الگوی خیلی ها در زندگی ،کار و اجتماع قرار بگیرد او با وجود محدودیت ها، هیچگاه از رسیدن به هدف و آرمانش غافل نبوده است.
انسان وقتی متعهد به انجام کاری می شود همه نیروهای الهی از او حمایت می کنند تا او موفق شود.
انشاءالله خانم شکیبا همیشه قرین سلامتی و توفیق الهی باشند .
تهیه شده در واحد اشتغال موسسه سرمایگان (مشاورین مالی)