اهداف دانش مدیریت مالی چیست؟

 

اشاره : دانش مدیریت مالی بر این فرض قرار دارد که هدف اصلی وشاخص مد نظر مدیریت حداکثر سازی ثروت صاحبان سهام است.این هدف یا ایده ال تنها از طریق مدیریت کارآمد جریان های نقدی کوتاه و بلند مدت شرکت یا موسسه اقتصادی میسر است.

 

در مورد اهداف دانش مدیریت مالی بیشتر بدانید

برخی از کسانی که در زمینه اقتصاد و بازرگانی تجربه  کمتری دارند بر این باورند که حداکثر سازی ثروت سهام داران که به واسطه حداکثر کردن قیمت سهام میسر می شود ایده ال مطلوب و مناسبی نیست و معتقدند که شرکت باید درصدد تامین هدف های عالی تر برآید، هدفی  چون به حداکثر رساندن رفاه اجتماعی.

 

در نگاه اول چنین به نظر می رسد که چنین هدفی انعکاس دهنده آهنگی دلنواز است زیرا گروه های متعددی چون جامعه،دولت،عرضه کنندگان،مصرف کنندگان و مدیران ،ذینفع در فعالیت های شرکت هستند و ضرورت دارد در تعریف ایده آل مد نظر شرکت منافع این گروه ها نیز لحاظ شود،اما نگاه موشکافانه و کارشناسی به هدف ایده آل دانش مدیریت مالی بیانگر منطق نهفته در ورای چنین هدفی است که همانا در برگیرنده تامین منافع تمامی گروه های ذی نفع در منافع شرکت است.

از گروه های ذینفع در فعالیت موسسه اقتصادی

از گروه های ذینفع در فعالیت موسسه اقتصادی می توان به مصرف کنندگان،کارکنان،دولت،مدیران و…اشاره کرد.به عنوان مثال حداکثر کردن قیمت سهام ایجاب کننده آن است که شرکت با افزودن بر کارایی و با حداقل هزینه کالاها و خدماتی با بالاترین کیفیت تولید و عرضه کند که به معنی پاسخگویی به نیاز مصرف کنندگان  در سطحی مطلوب است و حداکثر رفاه را برای مصرف کنندگان به ارمغان می آورد،در مورد منافع سایر گروه های ذی نفع نیز می توان با چنین منطقی استدلال کرد.

 

بنابر آنچه گفته شد،حداکثر سازی ثروت سهام داران همسو با برآوردن منافع سایر گروه های ذی نفع است،ولی نکته حائز توجه آن است که طراحی مکانیزم های کنترلی و هدایتگر ذی نفعان به حرکت در سمت وسوی صحیح و برآورنده منافع تمامی گروه ها از اهمیت خاصی برخوردار است،چه در غیر این صورت کشاکش وتضاد میان گروه های ذی نفع می تواند نقض کننده ایده آل سایر گروه ها باشد،به عنوان مثال بحث منافع مدیریت در مقابل سهام داران که طراحی سیستم های کنترلی کارآمد ضمن رفع مساله نمایندگی،هر دو گروه را به نحوی مطلوب منتفع خواهد کرد.

 

چارچوب مدیریت مالی

مبنای ایجاد ارزش که هدف نهایی فعالیت یک موسسه اقتصادی و دانش مدیریت مالی است بر این اصل ساده قرار دارد:(امیدواری به اینکه پولی که از شرکت یا موسسه اقتصادی عایدتان خواهد شد بیشتر از پولی باشد که به آن وارد می سازید)

 

براین اساس مدیرمالی به دنبال ان است که با مدیریت کارآمد جریانات نقدی کوتاه وبلند مدت،وجوه نقد افزون تری ایجاد کند.برای ایجاد ارزش و مدیریت وجوه نقد در مفهوم وسیع آن مدیر مالی سه تصمیم گیری اساسی پیش رو دارد:

1-شرکت چه سیستمهای سرمایه گذاری بلند مدتی را باید اتخاذ کند؟

2-وجوه نقد مورد نیاز برای سرمایه گذاری های مدنظر چگونه تامین گردد؟

3-شرکت به منظور برآوردن تعهدات کوتاه مدت خود به چه میزان وجه نقد نیاز دارد؟

 

مدیر مالی شرکت به طور مداوم با تصمیماتی در این سه حوزه مواجه است و به دنبال دستیابی به ترکیبی از سیاست ها و تصمیم گیری ها به منظور هدایت صحیح موسسه  در این سه حوزه است که نهایتا هدف ایجاد ارزش وحداکثر سازی ثروت را برآورده سازد.

چنانچه ترکیب سمت راست و چپ ترازنامه  را به عنوان نمایی از وضعیت مالی موسسه در هر لحظه مد نظر قرار دهیم با استناد به آن می توان استدلال درستی در باب چرایی این که مدیرمالی به دنبال پاسخگویی به سه سوال اساسی فوق است ارایه کرد.

 

1-سوال اول در ارتباط با انتخاب نوع سرمایه گذاری ها و تحت تملک درآوردن دارایی های ثابت است.البته نوع و ترکیب دارایی ها متاثر از نوع صنعتی است که شرکت در آن صنعت فعالیت  می کند.به فرایند به کارگیری و مدیریت دارایی های بلند مدت شرکت بودجه بندی سرمایه ای گفته می شود.تصمیم به انجام یا عدم انجام یک سرمایه گذاری و به کارگیری دارایی یک تصمیم  بودجه بندی سرمایه ای است که در بر گیرنده جریانات نقدی ورودی وخروجی از شرکت است.

2-سوال دوم به نحوه وچگونگی تامین مالی برای مخارج سرمایه ای می پردازد که در ارتباط با سمت چپ ترازنامه است،این حوزه در بر گیرنده مدیریت ساختار سرمایه است.

3-سوال سوم در زمینه مدیریت دارایی ها و تعهدات جاری است (قسمت بالایی ترازنامه در سمت راست و چپ).بین حجم و زمان تحقق جریانات نقدی ورودی و خروجی از شرکت عدم تطابق وجود دارد،علاوه بر این مورد حجم وزمان تحقق جریانات نقدی عدم اطمینان وجود دارد که مبین بخشی از مشغله های مدیرمالی درمدیریت کارامدوجوه نقد(کوتاه مدت)است.این حوزه در ارتباط با مدیریت سرمایه در گردش است.

 

سنگ بناهای تحول در دانش مدیریت مالی

پس از جنگ جهانی دوم و اغاز دهه 50 میلادی،روش های تحلیلی وفنونی که خاص اقتصاددانان بود برای حل مشکلات و پاسخگویی موثر به سوالات مطروحه در حوزه مدیریت مالی وارد این حوزه شد و مسیری برای شکل گیری پایه ای علمی در تحلیل تصمیمات مربوط به خط مشی مالی شرکت ها فراهم آورد.در ذیل به تحول نظریه های اقتصاد مالی که طی این سال ها تحقق یافته و سنگ بنای مدیریت مالی نوین است اشاره شده است:

 

نظریه بازارهای کارا :

تحلیل رفتار تعادلی تغییر قیمت ها در طول زمان در بازارهای سفته بازانه.

نظریه بدره:

تحلیل چگونگی گزینش بهینه اوراق بهادار برای مجموعه بدره اوراق بهادار یک موسسه.

نظریه قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای:

تحلیل متغیرهای تعیین دارایی ها در شرایط نداشتن اطمینان.

نظریه قیمت گذاری اختیار معامله:

تحلیل متغیرهای تعیین کننده قیمت مطالبات احتمالی از قبیل اختیار خرید سهام و اوراق قرضه شرکت ها.

نظزیه نمایندگی:

تحلیل نحوه کنترل تضاد منافع و انگیزه های روابط قراردادی .

 

اقتصاد مالی از مرحله گزاره های بی ارتباط  به مرحله ای تکامل یافته رسیده است.در حال حاضر نظریه مالی و شواهد موجود به اندازه ای غنی است که می تواند تحلیل ملموسی از بسیاری از مشکلات جزء به جزء مالی به عمل آورد و انتظار بر این است که مرزهای دانش امور مالی شرکت ها برای حل تمامی مشکلات مبتلا به مدیران مالی هر چه بیش تر گسترش یابد.

 

افشین عزیزیان

 

موسسه سرمایگان (مشاورین مالی )

 icon

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 + بیست =

مشاوره مالیاتی آنلاین